تحلیل روندهای رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ بر اساس گزارشهای Kantar و Mintel توسط راهبربازار
در سالهای پیشرو، تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ صرفاً یک جابهجایی سطحی در سلیقهها نیست. ما با بازطراحی عمیق چرخه تصمیمگیری، بازتعریف هویت مصرفکننده و جابهجایی معنای جوانی روبهرو هستیم. ترکیبی از هوش مصنوعی، فشارهای اقتصادی و تحولات فرهنگی، تصمیمگیری مردم درباره خرید، اعتماد به برندها و حتی تصور آنان از «زندگی خوب» را تغییر میدهد.
برای درک این تغییرات، گزارشهای اخیر Kantar و Mintel نقشهای از روندهایی ارائه میکنند که در سال ۲۰۲۶ رفتار مصرفکننده را در ایران و جهان شکل خواهند داد.(منبع) در این مقاله، راهبربازار با رویکرد تحلیلی نشان میدهد این روندها برای مدیران، برندها و شرکتهای تحقیقات بازار چه معنایی دارد و چگونه میتوان از آنها در طراحی استراتژی بازار استفاده کرد.
چرا تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ نقطه عطف است؟
سال ۲۰۲۶ نقطه تلاقی سه نیروی کلیدی است: بلوغ هوش مصنوعی در تجربه مشتری، فشارهای اقتصادی بر سبد مصرف و جستوجوی معنای بیشتر در زندگی روزمره. این سه نیرو، ساختار تصمیمگیری مصرفکننده را از نو میچینند و الگوهای جدید وفاداری، جستوجو و خرید را ایجاد میکنند.
از نگاه تحقیقات بازار، این سال در واقع ورود به «مرحله دوم تحول دیجیتال مصرفکننده» است. در مرحله اول، تمرکز بر دیجیتالی شدن کانالها بود؛ اما در مرحله دوم، تمرکز بر دیجیتالی شدن خود تصمیم است. برای مدیران ایرانی، این یعنی بدون سرمایهگذاری هدفمند در تحقیقات بازاریابی و همکاری با شرکت تحقیقات بازار حرفهای، فهم این تغییرات و ترجمه آنها به اقدام، تقریباً ناممکن خواهد بود.
این نقطه عطف، بستر شکلگیری یک چرخه تصمیمگیری نوین را فراهم میکند؛ چرخهای که در ادامه به آن میپردازیم و نشان میدهیم چرا درک آن برای مدیریت تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ حیاتی است.
چرخه تصمیمگیری نوین در تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶
در محیطی که اشباع پیامهای تبلیغاتی به حد بیسابقهای رسیده، مصرفکننده دیگر به دنبال محتوای بیشتر نیست. او مسیرهای شفاف، کوتاه و قابلاعتماد میخواهد تا از آگاهی به اقدام برسد. این «چرخه تصمیمگیری نوین» نگاه بازاریابی را از نمایش به سمت فعالسازی قصد خرید جابهجا میکند.

پنج محرک کلیدی چرخه تصمیمگیری نوین
در این چرخه جدید، پنج عامل نقش تعیینکننده دارند:
- کاهش بار شناختی؛ مصرفکننده میخواهد با حداقل اطلاعات لازم تصمیم بگیرد.
- شفافیت پیام؛ ابهام در وعده برند، هزینه ذهنی تصمیم را بالا میبرد.
- مزیت تصمیمگیری سریع؛ برندهایی که انتخاب را ساده و سریع میکنند، برندهاند.
- سازگاری هویتی برند با ارزشهای مصرفکننده؛ خریدار میپرسد «آیا این برند با من همخوان است؟».
- نشانههای اعتمادساز در هر نقطه تماس؛ از صفحه محصول تا خدمات پس از فروش، هر نقطه تماس باید «سیگنال اعتماد» ارسال کند.
برای مدیران بازاریابی در ایران، ترجمه این محرکها به طراحی تجربه، بدون استفاده از تحقیقات بازار کیفی و تحقیقات بازار کمی دقیق، دشوار است. شرکت تحقیقات بازار میتواند با تحلیل سیگنالهای رفتاری، تحقیقات بازار آنلاین و نقشهبرداری از سفر مشتری، نقاط اصطکاک و فرصتهای تسهیل تصمیم را آشکار کند.
از کمپینهای پرهزینه تا طراحی لحظههای تصمیم
در چرخه تصمیمگیری نوین، بازاریابی از «کمپینمحوری» به «لحظهمحوری» حرکت میکند. به جای صرف بودجه سنگین برای کمپینهای گسترده، برندهای پیشرو لحظههایی را طراحی میکنند که انگیزه خرید را فعال و هدایت میکند.
برای مثال، یک خردهفروشی آنلاین ایرانی میتواند با استفاده از تحقیقات بازار آنلاین و تحلیل دادههای رفتاری، لحظهای را شناسایی کند که کاربر بین دو برند مردد است. در این نقطه، نمایش یک پیام کوتاه درباره مزیت محصول، یک پیشنهاد محدود یا اثبات اجتماعی، میتواند بار شناختی را کاهش دهد و انتخاب را قطعی کند.
راهبربازار در پروژههای مشاوره تحقیقات بازار خود بارها دیده است که مداخله در چند لحظه کلیدی سفر مشتری، اثربخشی کمپین را بیشتر از افزایش بودجه رسانهای بالا میبرد. این گذار از «نمایش» به «فعالسازی»، پایه استراتژی بازاریابی و مدیریت تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ خواهد بود.
برای درک بهتر اینکه در بازارهای پرنوسان، مصرفکننده چگونه چرخه تصمیمگیری خود را بازطراحی میکند، مطالعه تحلیل مصرفکننده محتاط در بازارهای بیثبات میتواند دید عمیقتری ارائه دهد.
نقش هوش مصنوعی در تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶
مصرفکننده ۲۰۲۶ در برابر یک دوگانگی ساختاری قرار دارد. از یک سو، او از سهولت و شخصیسازی ارائهشده توسط الگوریتمها لذت میبرد. از سوی دیگر، نگران از دست دادن کنترل و استقلال انتخاب خود است. این تنش، هسته اصلی رابطه میان انسان و الگوریتم در تصمیمگیری خرید است.
برای برندها و شرکتهای تحقیقات بازار، فهم این دوگانگی یک ضرورت است، نه یک موضوع نظری. هرگونه افراط در اتوماسیون تصمیم، میتواند به واکنش منفی و کاهش اعتماد منجر شود. در ادامه، سه چهره اصلی الگوریتم در این فضا را مرور میکنیم.
الگوریتم آسانساز؛ کاهشدهنده بار انتخاب
«الگوریتم آسانساز» وظیفه دارد فشار انتخاب را کاهش دهد و مسیر تصمیمگیری را روانتر کند. پیشنهادهای هوشمند، فیلترهای از پیش تنظیمشده یا مرتبسازی محصولات بر اساس ترجیحات گذشته، نمونههایی از این رویکرد هستند.
اما زمانی که الگوریتم بیش از حد مداخلهگر میشود و گزینهها را بیش از اندازه محدود میکند، مصرفکننده احساس «هدایت پنهان» پیدا میکند. برای جلوگیری از این وضعیت، معماری انتخاب باید بهگونهای طراحی شود که در عین سادگی، امکان کنترل توسط کاربر حفظ شود. تحقیقات بازار کمی میتواند در سنجش آستانه تحمل مصرفکننده نسبت به مداخله الگوریتمی نقش مهمی ایفا کند.
الگوریتم هویتپرداز؛ فراتر از پرسوناهای پیشفرض
دادههای گزارشهای Mintel نشان میدهد مصرفکننده میخواهد فراتر از «پرسونای پیشفرض» که الگوریتمها برای او میسازند حرکت کند. او شخصیسازی را میپذیرد، اما تنها زمانی که هویت انسانیاش را تقویت کند، نه اینکه آن را به مجموعهای از پیشبینیهای ماشینی تقلیل دهد.(منبع)
در بازار ایران میتوان به کاربر اجازه داد بهصورت شفاف «هویت مصرفی» خود را اعلام و تنظیم کند؛ از ترجیحات قیمتی تا سبک زندگی. این رویکرد، الگوریتم هویتپرداز را از یک «پیشبین خاموش» به «دستیار قابل گفتوگو» تبدیل میکند. تحقیقات بازار کیفی میتواند زبان، نمادها و حساسیتهای هویتی هر بخش بازار را برای این نوع طراحی آشکار کند.
برای تکمیل بحث درباره نقش الگوریتمها در شکلدادن تجربه مشتری، پیشنهاد میشود مقاله مهندسی دیدهشدن برند در عصر هوش مصنوعی را نیز مطالعه کنید که الگوی ذهنی جدید حضور برند در محیطهای هوشمند را توضیح میدهد.
الگوریتم انسانی در تحقیقات برند؛ انسان در حلقه
«الگوریتم انسانی» زمانی شکل میگیرد که شهود انسانی و تحلیل ماشینی در یک مدل «انسان در حلقه» متعادل شوند. در تحقیقات برند و بررسی برند، این یعنی:
- تحلیل دادههای رفتاری و نظرسنجیها توسط مدلهای هوش مصنوعی
- تفسیر نتایج توسط تیمهای تحقیق باتجربه
- تصمیمگیری نهایی در ترکیب بینش الگوریتمی و درک فرهنگی بازار
شرکت تحقیقات بازار راهبربازار در چنین مدلی، نه صرفاً جمعآورنده داده، بلکه تنظیمکننده تعادل میان ماشین و انسان است. آینده بازاریابی و تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ در توانایی مدیریت این تعادل خلاصه میشود: فناوری ابزار ساخت تجربه است، اما انسان معیار نهایی ارزش.
گزارشهای Kantar درباره «Marketing Trends 2026» نیز بر همین نکته تأکید دارند که رشد پایدار تنها زمانی رخ میدهد که استفاده از AI با اعتماد و شفافیت داده همراه شود.

نسل بعدی بینش بازار؛ دادههای مصنوعی در تحقیقات بازار ۲۰۲۶
نقش دادههای مصنوعی در تحقیقات بازاریابی در سال ۲۰۲۶ به شکل چشمگیری افزایش مییابد. دادههای مصنوعی، دادههایی شبیهسازیشدهاند که بر پایه الگوهای واقعی تولید میشوند و امکان آزمایش سناریوهای مختلف را بدون هزینه و ریسک بالای میدانی فراهم میکنند.
ترکیب دادههای واقعی با دادههای مصنوعی، به مدل غالب در آزمونهای پیش از کمپین و پس از کمپین تبدیل خواهد شد. این رویکرد به مدیران بازاریابی در ایران اجازه میدهد پیش از سرمایهگذاری جدی، ریسک تصمیمهای خود را بسنجند و اثربخشی کمپین را دقیقتر پیشبینی کنند. این همان جایی است که تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ از طریق شبیهسازی سناریوها قابلمدیریت میشود.
کاربردهای کلیدی دادههای مصنوعی در تحقیقات بازار
دادههای مصنوعی به برندها و تیمهای تحقیقات بازار امکان میدهد:
- پیشبینی بازارهای بالقوه؛ شبیهسازی رفتار بخشهایی که هنوز بهطور کامل به آنها دسترسی نداریم.
- آزمایش کمپینها قبل از اجرا؛ سنجش پیامها، قیمتگذاری یا ترکیب رسانه در محیطی کنترلشده.
- شبیهسازی الگوهای انتخاب در سناریوهای مختلف و در گروههای مختلف مصرفکننده.
- کاهش ریسک تصمیمگیری؛ تست فرضیات استراتژیک بدون هزینههای سنگین میدانی.
- بهینهسازی مدلهای هدفگیری؛ ارتقای دقت Targeting بر پایه سناریوهای متعدد مصرفکننده.
در بازار ایران، استفاده از تحقیقات بازار آنلاین در کنار دادههای مصنوعی میتواند محدودیتهای دسترسی میدانی را تا حدی جبران کند. راهبربازار در نقش یک شرکت تحقیقات بازار، میتواند با طراحی مدلهای ترکیبی، این تکنیکها را به صورت عملی و متناسب با محدودیتهای دادهای کشور پیادهسازی کند.
برای درک عملیتر ابزارهایی که دادههای مصنوعی و مدلسازی سناریو را ممکن میکنند، مقاله عاملهای هوش مصنوعی در تحقیقات بازاریابی میتواند نقشهراه مناسبی ارائه دهد.
بازتعریف جوانی و اثر آن بر تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶
یکی از روندهای کلیدی گزارشهای Kantar و Mintel، تغییر مفهوم «جوانی» است. در سال ۲۰۲۶، جوانی دیگر صرفاً به سن بیولوژیک محدود نیست؛ بلکه بیشتر به انرژی، نگاه و سبک زندگی وابسته است. این تغییر، ساختار کلاسیک بخشبندی سنی را به چالش میکشد و بر تحلیل تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ اثر مستقیم دارد.
برای بازار ایران، پیام این تحول روشن است: تکیه صرف بر گروههای سنی سنتی ۱۸–۲۴، ۲۵–۳۴ و… دیگر تصویر دقیقی از رفتار مصرفکننده به دست نمیدهد. تحقیقات بازار باید به سمت ترکیب بخشبندی سنی با شاخصهای نگرش، سبک زندگی و مراحل زندگی حرکت کند.

معنا بهجای مالکیت؛ جستوجوی زندگی باکیفیت
تحقیقات نگرش مصرفکننده نشان میدهد در بخش بزرگی از گروههای سنی، «تجربه» بر «مالکیت» اولویت یافته است. مصرفکننده ۲۶ ساله تهرانی و مشتری ۵۵ ساله در شهرهای بزرگ، هر دو بیشتر به «کیفیت تجربه» اهمیت میدهند تا انباشت دارایی.
این تغییر، استراتژیهای برند را تحت تأثیر قرار میدهد. تمرکز صرف بر ویژگیهای محصول دیگر کافی نیست. برند باید نشان دهد چگونه به تعریف فرد از «زندگی باکیفیت» کمک میکند. تحقیقات بازار کیفی میتواند زبان و نمادهای «زندگی خوب» را در هر بخش بازار کشف کند؛ از نگاه نسل زِد تا نسلهای بالاتر.
بازپیکربندی زندگی و هویت متحرک
الگوی «بازپیکربندی زندگی» نشان میدهد انسان امروز یک مسیر ثابت ندارد. او ممکن است چندین بار مسیر حرفهای، سبک زندگی یا محل سکونت خود را تغییر دهد و وارد «زندگی دوم» یا «زندگی سوم» شود.
این روند به مفهوم «هویت متحرک» منجر شده است؛ هویتی که دائماً در حال سازگاری است. در چنین فضایی، برندهایی موفقاند که بتوانند با مصرفکننده در این جابهجاییها همراه شوند؛ نه فقط با محصول، بلکه با معنا، نقش و تجربهای که ارائه میدهند.
برای مثال، یک بانک ایرانی میتواند بستههای مالی متفاوتی برای دورههای «شروع کار»، «بازآفرینی حرفهای» و «بازنشستگی فعال» طراحی کند. تحقیقات بازار کمی و کیفی میتواند ابعاد این مراحل زندگی را در هر شهر و طبقه اجتماعی مشخص کند.
بازطراحی زندگی در سنین بالاتر؛ نسل ۶۰+ بهعنوان بازار استراتژیک
مصرفکنندگان بالای ۶۰ سال در حال تبدیل شدن به یکی از فعالترین و سودآورترین گروههای بازار هستند. آنها به دنبال خدمات مالی جدید، فناوریهای ساده و امن و تجربههایی هستند که استقلال، امنیت روانی و شأن فردیشان را تقویت کند.
در ایران، هنوز بخش زیادی از این ظرفیت بلااستفاده مانده است. برندهایی که بتوانند با تکیه بر تحقیقات بازار کیفی، تصویر دقیقی از نیازهای این گروه ترسیم کنند، مزیت رقابتی پایدار خواهند داشت.
اگر میخواهید بدانید نسلهای بالاتر چگونه در حال تبدیلشدن به یکی از فعالترین گروههای بازارند، مقاله رنسانس نقرهای و بازار نسل ۵۰+ تحلیل دقیقی از این فرصت ارائه میدهد.
شکاف عاطفی و اقتصاد عاطفه؛ فرصتهای جدید برای برندها
اتوماسیون، سادهسازی و تعاملات دیجیتال، کیفیت ارتباطات انسانی را کاهش داده است. نتیجه، شکلگیری نوعی «کمبود عاطفه» یا Affection Deficit در زندگی روزمره است. مصرفکننده ۲۰۲۶ بیش از هر زمان دیگر به دنبال ارتباط واقعی، صمیمیت و حضور انسانی است. تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ بدون درک این شکاف عاطفی قابل توضیح نیست.
برای برندها، این وضعیت تهدید و فرصت همزمان است. اگر برند به تعاملات سرد، فرمی و کاملاً خودکار بسنده کند، بخشی از سرمایه عاطفی خود را از دست میدهد. اما اگر بتواند «اقتصاد عاطفه» را بفهمد و مدیریت کند، به وفاداری بلندمدت دست خواهد یافت.

اقتصاد عاطفه؛ وقتی توجه تبدیل به دارایی میشود
جلب توجه رقابت میکنند، در این فضا حاشیهنشین میشوند. در مقابل، برندهایی که کیفیت ارتباط را افزایش میدهند، سهم بیشتری از کیف پول و ذهن مصرفکننده را به دست میآورند.
تحقیقات بازاریابی در این حوزه باید فراتر از سنجههای کلاسیک رضایت حرکت کند. شاخصهایی مانند احساس دیدهشدن، احساس تعلق و حس مراقبت، باید در مدلهای بررسی برند و سنجش اثربخشی تبلیغات وارد شود. مشاوره تحقیقات بازار میتواند به طراحی چنین مدلهای جدیدی کمک کند.
برای بررسی عمیقتر نقش تجربه و احساس در تصمیمگیری، مطالعه مقاله نیروهای تجربه مشتری پیشنهاد میشود که ساختارهای احساسی اثرگذار بر وفاداری را توضیح میدهد.
اتوماسیون عاطفه و مرز باریک با ارتباط اصیل
چتباتها، دستیارهای هوشمند و کاراکترهای مبتنی بر هوش مصنوعی، تجربهای سریع و در دسترس ایجاد کردهاند؛ اما اغلب فاقد عمق عاطفی هستند. برند باید مرز میان بازنمایی هوشمندانه و رابطه اصیل انسانی را مدیریت کند.
در خدمات مالی یا سلامت، تحقیقات بازار آنلاین و میدانی میتواند نشان دهد مصرفکننده ایرانی در چه نقاطی «حضور انسان» را غیرقابلجایگزین میداند. طراحی مدل «ترکیب انسان و ماشین» در نقاط تماس حساس، یکی از مهمترین تصمیمات استراتژیک در سالهای پیشرو خواهد بود.
بازتاب عاطفه؛ پیوندهای انتخابی و تجربه برند
برای جبران کمبود ارتباط انسانی، بسیاری از افراد به طبیعت، حیوانات خانگی، گروههای کوچک و مراقبت از خود روی آوردهاند. این «پیوندهای انتخابی» در طراحی تجربه برند اهمیت زیادی دارند؛ چون نشان میدهند افراد چه نوع «معنای رابطه» را ارزشمند میدانند.
برندهای ایرانی میتوانند با تکیه بر تحقیقات بازار کیفی، این پیوندها را شناسایی و به زبان تجربه و محتوا ترجمه کنند؛ مثلاً طراحی کمپینهایی درباره «وقتگذاشتن با خود»، «جمعهای کوچک معنادار» یا «بازگشت به طبیعت» به جای تمرکز صرف بر مصرف بیشتر. چنین رویکردی اثربخشی کمپین و تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ را در سطحی عمیقتر افزایش میدهد.
پیامدهای تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ برای مدیران ایرانی
آنچه گفته شد، تنها فهرستی از ترندها نیست؛ نقشهای است برای بازطراحی سیستم تصمیمگیری بازاریابی در سازمان. برای مدیران ایرانی، چند پیام کلیدی قابل استخراج است:
- بدون مدلسازی چرخه تصمیمگیری نوین، بودجههای تبلیغاتی بازدهی کمتری خواهند داشت.
- بدون استفاده هوشمندانه از هوش مصنوعی، دادههای مصنوعی و تحقیقات بازار آنلاین، سرعت یادگیری سازمان از بازار پایین میماند.
- بدون توجه به بازتعریف جوانی و بازپیکربندی زندگی، بخشبندی بازار دچار خطای ساختاری میشود.
- بدون مدیریت اقتصاد عاطفه، برندها در رقابت برای وفاداری بلندمدت عقب خواهند ماند.
در این میان، شرکت تحقیقات بازار راهبربازار میتواند نقش شریک دانشی را ایفا کند؛ شریکی که نه صرفاً داده تولید میکند، بلکه به تصمیمگیران کمک میکند تعادل میان انسان و الگوریتم را در استراتژیهای خود حفظ کنند.
برای آشنایی با اینکه چگونه سازمانها میتوانند از بینشها برای تصمیمسازی مؤثر استفاده کنند، مطالعه مقاله بینشهای تصمیممحور توصیه میشود.
جمعبندی: آینده رفتار مصرفکننده؛ تعادل میان انسان و الگوریتم
در پاسخ به سؤال ابتدایی مقاله، آینده مصرفکننده به دست الگوریتمها نوشته نمیشود؛ اما بدون الگوریتم هم قابلفهم نیست. مصرفکننده ۲۰۲۶ بازیگری پیچیده است که میان دادهها، فناوری و تجربه انسانی، معنا و هویت خود را شکل میدهد.
موفقترین برندها در مواجهه با تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ آنهایی خواهند بود که سه کار را همزمان انجام دهند: انتخاب و کنترل مصرفکننده را محترم بشمارند، مرحله زندگی و هویت متحرک او را درک کنند و گرمای ارتباط انسانی را در دل تجربههای دیجیتال زنده نگه دارند. آینده بازاریابی در فهم عمیق انسان است؛ فناوری تنها سرعتدهنده این فهم خواهد بود.
اگر سازمان شما در آستانه تصمیمگیریهای مهم درباره برند، محصول یا استراتژی ورود به بخشهای جدید بازار است، سالهای پیشرو زمان آزمون و خطا نیست. تغییر رفتار مصرفکننده در سال ۲۰۲۶ نیازمند مدلهای تازه برای فهم تصمیمگیری، بازطراحی تجربه و سنجش اثربخشی کمپین است.
شرکت تحقیقات بازار راهبربازار میتواند با ترکیب تحقیقات بازار کیفی، تحقیقات بازار کمی و تحقیقات بازار آنلاین، به شما کمک کند تصویری دقیقتر از چرخه تصمیمگیری مشتریان ایرانی بسازید و نقش هوش مصنوعی و دادههای مصنوعی را بهصورت کنترلشده وارد فرایند تصمیمسازی کنید. اگر به مشاوره تحقیقات بازار، طراحی مطالعهای تخصصی یا ارزیابی اثربخشی تبلیغات و کمپین خود نیاز دارید، گفتوگو با تیم راهبربازار میتواند نقطه شروع این مسیر باشد.
سؤالات متداول
مهمترین روندها شامل چرخه تصمیمگیری نوین، نقش دوگانه هوش مصنوعی، گسترش دادههای مصنوعی در تحقیقات بازار، بازتعریف جوانی و شکلگیری اقتصاد عاطفه است. این روندها ساختار تصمیمگیری خرید و انتظارات مصرفکننده از برندها را تغییر میدهند.
برندها باید از کمپینمحوری به سمت طراحی لحظههای تصمیم حرکت کنند، معماری انتخاب را بازطراحی کنند و از تحقیقات بازار کیفی و کمی برای فهم عمیقتر سفر مشتری استفاده کنند. تمرکز روی تجربه، معنا و اعتماد، جایگزین تمرکز صرف بر پیام خواهد شد.
دادههای مصنوعی امکان شبیهسازی سناریوهای مختلف، آزمون پیش از کمپین و پیشبینی بازارهای بالقوه را فراهم میکنند. ترکیب دادههای واقعی و مصنوعی، ریسک تصمیمگیری را کاهش و دقت هدفگیری و اثربخشی کمپین را افزایش میدهد.
جوانی از سن به سبک زندگی و نگرش منتقل شده است. بنابراین بخشبندی صرفاً سنی دیگر کافی نیست. تحقیقات بازار باید شاخصهای مرحله زندگی، ارزشها و اهداف فردی را وارد مدلهای بخشبندی کند تا تصویر دقیقتری از رفتار مصرفکننده ایرانی به دست آید.
اقتصاد عاطفه به وضعیتی اشاره دارد که در آن محبت، توجه و حس مراقبت، خود به یک دارایی برند تبدیل میشود. برندهایی که بتوانند ارتباط عمیق، صمیمی و مستمر با مشتری ایجاد کنند، سهم بیشتری از وفاداری و توصیه «دهان به دهان» را به دست میآورند. این موضوع باید در مدلهای بررسی برند و اثربخشی کمپین لحاظ شود.
در مدل انسان در حلقه، تحلیل داده توسط الگوریتم انجام میشود، اما تفسیر نهایی و تصمیمگیری با تیم تحقیق و مدیران است. این مدل از اتکای کامل به ماشین یا قضاوت فردی جلوگیری میکند و تعادلی میان سرعت، دقت و فهم فرهنگی بازار ایجاد میکند؛ تعادلی که برای ایران با پیچیدگیهای فرهنگی و رفتاریاش حیاتی است.